در خانه و جنگل به خودت عشق بورز
بسیار و مفصّل به خودت عشق بورز
می خواهی اگرکه عاشقی پیشه کنی
پیش از همه اوّل به خودت عشق بورز
مردانگی و حمایت از زن جرم است
اندیشه روزهای روشن جرم است
جز مرگ کسی سراغی از ما نگرفت
در مملکتی که زنده بودن جرم است
بی غیرتی و دزدی و نامردی بود
پژمردگی و زردی و دلسردی بود
جز صلح و صفا و دوستی در دنیا
هر چیز که بود، من درآوردی بود
بر نکبت و اوضاع بشر می خندی
هر لحظه و هر شام و سحر می خندی
وقتی که به پوچی جهان پی ببری
با قهقهه و عمیق تر می خندی
نه جام شراب ناب و مردافکن داشت
نه روز بدون غصه و شیون داشت
دررفت از این جهنم و راحت شد
هر شخص که قصد زندگی کردن داشت
با تندی و مختصر سخن باید گفت
آرام نه،با تشر سخن بایدگفت
فتوای تمام خرسواران این است
با خر به زبان خر سخن باید گفت
از جنبش دامنت خوشم می آید
از عطر خوش تنت خوشم می آید
هر وقت که غرق متن آغوش توام
از حاشیه رفتنت خوشم می آید
سرگشته و در دیار تو می چرخم
هر جا که تویی، کنار تو می چرخم
تو ماه شب افروز منیّ و منم آن
سیاره که در مدار تو می چرخم
خوب است که ترک عقل و ادراک کنیم
با جام شراب، غصه را پاک کنیم
بگذار در آغوش عزیز خودمان
با بوسه عشق مرگ را خاک کنیم